جدول جو
جدول جو

معنی گنج تیم - جستجوی لغت در جدول جو

گنج تیم
بذر بوته ی جارو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ)
نوعی تفنگ که پنج فشنگ خورد
لغت نامه دهخدا
(گَ جِ)
دهی از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 3000گزی شمال خاوری قصبۀ بهار و 1000گزی خاوری راه فرعی بهار به لالجین واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 730تن است. آب آن از چشمه و قنات و چاه تأمین می شود. محصول آن غلات، حبوبات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ نِ)
گنج یاب. گنج یابنده:
من که دریافتم چنین جائی
شاد گشتم چو گنج پیمائی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ نُ)
نام یکی از کوههای شمالی مغولستان است. (از ایران باستان ص 2251)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پنج تیر
تصویر پنج تیر
نوعی تفنگ که پنج فشنگ خورد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه گنج نثار کند، بسیار بخشنده سخی. یا خاطر طبع وقاد: باواز پوشیدگان گفت خیز گزارش کن از خاطر گنج ریز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار